آدم نبودش
نمیدونست چند چند بود مودش
چیکار کرد با خود مغرورش
منو با کاراش کجا کشونده
راس میگه مگه زوذه
یادم نبودش
رفتنی میره بد یا خوبش
خبر نداره که روحش
مچاله میشه توی آغوشش
من میخواستم همه جوره ثابت کنم ولی گذاشت رفت
نمیدونست دوسش دارم
من میخواستم هی سر به راهش کنم
مگه بدشو خواستم
خوب میدونستم از اولشم
که زیادی بودم از سرشم
من میدونستم ولی پاش موندم
اینو نفهمید و رفت آخرشم
من میفهمیدم از اون رفتارش
با منو طرز فکرم فرق داره
گذاشتم بیاد تو زندگیم
گفتم شاید اون با بقیه فرق داره
نظر خود را بنویسید